آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان من و ... وقتی به هیچکس نمیتونم بگم .... سلااااااااااااااااام ..... فقط دلم به بودنش خوشه ...... به اینکه هست ..... فقط هست و گرمتر از قبل به نظر میرسه و در ارتباط با من جدی تر!!! ولی باورش نمی کنم ..... متاسفانه .... خیلی دلم میخواد چیزاییو رو که میگه باور کنم ..... باور کنم که راسته ..... ولی نمیتونم .... یه چیز درونا مانعمه ..... اعتمادی که از بین بره به این راحتیا برنمیگرده ..... و این خیلی حس بدیه ..... حس بی اعتمادی ....
پرنده ای که رفت، بگذار بــــرود . . .
نظرات شما عزیزان: یک شنبه 20 مرداد 1392برچسب:, :: 16:0 :: نويسنده : یه کوچولو
![]() ![]() |